پرنیان های عزیز گذشته، سلام.

الانی که دارم برایتان این نامه را مینویسم، پانزده سال و شش ماه و پنج روزمه.

تا جایی که میدانم شماها به من و به من های بعدی خیلی نامه نوشته اید. نامه هایتان را خوانده ام و جمله ی " برتری‌یی که من نسبت به تو دارم این است که میتوانم هرچه میخواهم بهت بگویم اما تو نمی توانی پاسخ من را بدهی چون راه برگشتی وجود ندارد"تان را دیده ام :) خب! میبینیم که دارد و من دارم بهتان مینویسم :)

پرنیان شش ساله: وقتی داری از حیاط به مهد کودکت میدوی مدل مورچه ای نرو. چون یک دختره ای به نام پریا بهت میگوید من داشتم مدل مورچه ای میرفتم. از من تقلید نکن! هرچند که تو مغرور تر از آنی که او فکر می کند و درجا مدلت را عوض میکنی و پلنگی میروی. اما کلا گفتم که مثل آن ها مورچه نباش. پلنگ باش و ازشان بگذر. بذار مورچه وار راه خودشان را بروند.

پرنیان هفت ساله ی کوچک: درست است از پنجمی هایی که می آیند از روی صندلی ها بلندت میکنند و میگویند پاشو کوچولو بدت می آید و با خودت میگویی من بزرگ بشوم مثل آنها نمیشوم! ولی میشوی متاسفانه. ناخودآگاه هاا. نتیجه ی اخلاقی که باید بگیری این است که انقدر از همه چیز مطمئن نباش. تو که از آینده خبر نداری. ببین کی است بهت میگویم. یک چیز دیگر: همه بهت میگویند که سال دومت خیلی وحشتناک و سخت است. سوم هم. اوه چهارم که اصلا نگو! نترس. همه‌شان چرت میگویند. برای آن ها سخت است نه تو. تو تا آخر ششم کارنامه ات همه‌ اش خیلی خوب است =)

پرنیان هشت ساله ی عزیز،‌.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فیزیک دهم دوره دوم متوسطه ابوالقاسم کریمی(Abolghasem Karimi) به نام خدایی که در همین نزدیکی است... Sam vacumblupom هیئت محبین آل طه(علیهم السلام)یاسوج عمو محسن قصه گو دکتر صدیقه ببران دفتر فنی پی‌ژین